اصول کلی فرزند پروری
بچه زمانی که متولد میشود مغز کامل یک فرد بالغ را دارد و فقط به لحاظ اطلاعات با افراد بزرگسال تفاوت دارد. مغز نوزاد تقریبا مشابه یک لوح سفید است و سنگ بنای یادگیری ها در دوران کودکی گذاشته میشود. مغز بچه مثل زمین خالی یک ساختمان میماند که نقشه آن کشیده شده است و مشخص است که یک قسمت برای آشپزخانه است، یک قسمت پذیرایی است، یک قسمت سرویس بهداشتی است. یک قسمت اتاق خواب است. همه قسمت های مغز یک کودک زمان تولد تشکیل شده است و نقشه آن کشیده شده است. بعد از تولد ساخت هر قسمت شروع میشود و تا آخر عمر ادامه دارد. اما سنگ بنای ساخت آن در دوران کودکی است. اساس و اسکلت ساختمان در دوران کودکی ایجاد میشود. به طوری که تا ۷ سالگی پیکره اصلی ساختمان ایجاد شده. ۳۰ درصد شخصیت فرد از هر آنچه فکر کنید (احساس امنیت داشتن یا نداشتن نسبت به همه چیز، خوش بین بودن یا نبودن به همه چیز، امیدوار بودن یا نبودن نسبت به همه چیز، ذهنیت توانستن یا نتوانستن، راه حل پیدا کردن یا نکردن، … ) زیر ۳ سال شکل میگیرد. یعنی چی؟ یعنی سنگ بنای خوش بین بودن یا بدبین بودن نسبت به جهان، خانواده، شغل، کسب و کار، … و هر چیزی که خوش بینی یا بدبینی در مورد آن مطرح شود در کودکی است. حس امنیت داشتن یا نداشتن نسبت به شغل، رابطه، جهان، … در کودکی است. اگر این سنگ بناها در کودکی آسیب ببیند بعدا هم قابل جبران است ولی هزینه و وقت و انرژی زیادی میطلبد. گاهی این هزینه حتی تا کوبیدن کامل ساختمان و احداث ساختمان جدید ممکن است پیش رود. ۲۰ سال زمان صرف ساخت ساختمانی شده است که سنگ بنای آن کج است. این ۲۰ سال را گاهی باید کوبید و از نو ساخت و این راندمان ضعیفی است. پس بهتر است انرژی خود را در این ۷ سال و به خصوص ۳ سال اول متمرکز کنیم که کار با راندمان و ساختمان با پی محکم بسازیم. یادگیری های بعدی شاخ و برگ این دیدگاه های کلی است. فرض کنید دیدگاه کلی فرد به جهان مثبت است. حال در شاخ و برگ ها محدودیت هایی با توجه به شرایطی که در آن زندگی میکنیم به فرد آموزش میدهیم. همانطور که جهان رو به بهبود است ممکن است در قسمت شاخ و برگ ها با افزایش دانش و تجربه چیزهای بهتری جایگزین شود. مثلا میگوییم جهان جای امنی است، دوست آدم امنی است اما فلان فرد آدم امنی نیست. در واقع چون تا آن زمان نحوه برخورد با آن فرد را بلد نیستیم میگوییم این فرد ناامن است چون ارتباط با او فقط به خودمان آسیب میزند و سود خاصی ندارد. و در واقع این ارتباط ضررش بیشتر از سودش است. پس میگوییم فلان فرد ناامن است و ارتباطت را به فلان مدل محدود کن. ممکن است ۱۰ سال بعد یاد بگیریم چطور با فرد با فلان شخصیت رفتار کنیم و دیگر آن فرد ناامن محسوب نشود و حتی به او هم کمک کنیم که رشد کند.