شاه کلید رضایت در دنیای مدرن
در روزگاری نه چندان دور، روستایی بود که مردم آن با سختیهای بسیاری دست و پنجه نرم میکردند. مردم این روستا تمام انرژی خود را صرف تامین نیازهای اولیه مثل آب، غذا و سرپناه میکردند. مردان قوی هیکل روزها در مزارع کار میکردند و زنان در خانه غذا میپختند. ازدواجها با معیارهای سادهای مثل توانایی مرد در کارهای سخت و مهارت زن در خانهداری شکل میگرفت. در این روستا، عشقی که امروزه میشناسیم، کمتر موضوعیت داشت و بیشتر به تأمین نیازهای ابتدایی متمرکز بود.
یکی از این مردان، به نام حسن، هر روز صبح زود بیدار میشد و با الاغ خود به مزرعه میرفت. او همیشه به یاد داشت که پدرش چگونه با همان الاغ به بازار میرفت و محصولات کشاورزیشان را میفروخت. حسن با دختر همسایه، زهرا، ازدواج کرد. آنها قبل از ازدواج همدیگر را ندیده بودند و این ازدواج با معیارهای سنتی خانوادهها انجام شده بود. زهرا روزها در خانه نان میپخت و لباس میشست و حسن در مزرعه کار میکرد. آنها زندگی ساده و بیپیرایهای داشتند و از تامین نیازهای اولیه خود راضی بودند.
سالها گذشت و روستا به تدریج به شهری کوچک تبدیل شد. نسل جدید، با ورود فناوریهای نوین، به دنیایی کاملاً متفاوت قدم گذاشت. این نسل دیگر مانند حسن و زهرا به تأمین نیازهای اولیه بسنده نمیکردند. آنها خودرو داشتند، به دانشگاه میرفتند و در شغلهایی با درآمد بالاتر مشغول بودند. ازدواجها دیگر تنها با معیارهای سنتی شکل نمیگرفت. جوانانی مانند علی و سارا، ابتدا همدیگر را میشناختند، عشق میورزیدند و سپس تصمیم به ازدواج میگرفتند. آنها در جستجوی عشقی عمیق و احترامی متقابل بودند.
علی که مهندس نرمافزار بود، روزها در یک شرکت فناوری کار میکرد و شبها در خانه به همراه سارا فیلم میدید و در مورد آیندهشان صحبت میکردند. آنها فرزندی به نام نیما داشتند که در مدرسهای با امکانات مدرن تحصیل میکرد. علی و سارا برای تربیت نیما، از کتابها و منابع آموزشی مختلف استفاده میکردند و سعی داشتند بهترین روشهای تربیتی را به کار گیرند.
اما مشکلی در زندگی علی و سارا وجود داشت که هر دو را ناراضی میکرد. آنها هر دو به یکدیگر عشق میورزیدند، اما به نظر میرسید که این عشق به درستی درک نمیشود. علی بیشتر وقتها با انجام کارهای مختلف و فراهم کردن امکانات رفاهی برای سارا سعی در نشان دادن عشقش داشت. او تلاش میکرد تا با کار زیاد، زندگی راحتتری برای خانوادهاش فراهم کند. اما سارا احساس میکرد که علی به او بیتوجه است.
از طرفی، سارا نیاز داشت که عشق علی را از طریق کلمات محبتآمیز و وقت گذراندن مشترک حس کند. او دوست داشت علی بیشتر با او صحبت کند، به حرفهایش گوش دهد و با هم وقت بگذرانند.
این تفاوت در زبانهای عشق بین علی و سارا باعث شد که هر دو احساس کنند مورد بیتوجهی قرار گرفتهاند و عشقشان به درستی درک نمیشود. این مسئله باعث دلخوری و ناراحتی هر دو شده بود و کمکم به اختلافات بزرگتری منجر میشد.
یک روز، سارا در یک کتابفروشی به کتابی درباره زبانهای عشق برخورد کرد. او آن را خرید و به خانه برد. پس از مطالعه، متوجه شد که هر فرد زبان عشق خاص خود را دارد و شاید دلیل مشکلاتشان همین تفاوت زبانهای عشق باشد. او این موضوع را با علی در میان گذاشت و علی هم علاقهمند شد تا بیشتر بداند.
آنها تصمیم گرفتند که با هم درباره زبانهای عشق صحبت کنند و تلاش کنند زبان عشق یکدیگر را یاد بگیرند. علی فهمید که سارا نیاز دارد که از طریق کلمات محبتآمیز و وقت گذراندن مشترک عشقش را دریافت کند. او شروع به گفتن جملات محبتآمیز کرد و بیشتر وقتش را با سارا گذراند. سارا هم فهمید که علی با انجام کارها و فراهم کردن امکانات رفاهی سعی دارد عشقش را نشان دهد. او قدردان تلاشهای علی شد و سعی کرد بیشتر به این جنبه از محبت علی توجه کند.
با این تغییرات، زندگی علی و سارا به تدریج بهتر شد. آنها یاد گرفتند که چگونه عشق خود را به گونهای نشان دهند که برای دیگری قابل درک و ملموس باشد. این تغییرات باعث شد که احساس رضایت و خوشبختی بیشتری در زندگیشان داشته باشند و عشقشان عمیقتر شود.
این داستان نشان میدهد که چگونه شناخت و درک زبانهای عشق میتواند به بهبود روابط کمک کند و اختلافات را کاهش دهد. علی و سارا با یادگیری و تغییر توانستند زندگی بهتری برای خود و فرزندشان بسازند و به نیازهای عاطفی یکدیگر پاسخ دهند.
و این تنها یک مثال از تفاوت های دنیای مدرن با دنیای قدیم بود. مفهومی وجود دارد به نام هرم مازلو. که در واقع نیازهای بشر را دسته بندی کرده است. در گذشته، نیازهای اولیه مانند آب، غذا، خواب و رابطه جنسی برای انسانها مهم بودند. با تامین این نیازها، بشر به نیازهای بالاتری مانند عشق، احترام و خودشکوفایی توجه کرد. امروزه، انسانها دیگر به نیازهای ابتدایی راضی نیستند و به دنبال تامین نیازهای بالاتر هستند. این تغییرات نیاز به دانش و آموزش جدید دارند، زیرا با روشهای قدیمی نمیتوان به نیازهای مدرن پاسخ داد. اگر با قوانین الاغ سواری سوار خودرو شوید یا خودرو شما حرکت نمیکند یا ممکن است حرکت غیرقابل کنترل داشته باشد و به قیمت جانتان تمام شود. باید پذیرفت که جهان تغییر کرده است و با تغییر بایست تغییر کرد. الاغ سواری دیگر جوابگوی نیازهای شما نیست. ما از سبک زندگی و قوانین دنیای قدیم عبور کرده ایم و جهان رو به بهتر شدن است. ولی خب همچنان چالش هایی داریم. افزایش دانش و مطالعه میتواند به ما کمک کند تا قوانین دنیای جدید را بفهمیم و به نیازهای خود پاسخ دهیم. کسب و کار، رابطه، فرزند پروری، تبلیغات، سلامتی، … همه و همه فوق تخصصی شده است و نیاز به آموزش دارد. آموزش با تجربه شخصی یا فقط استفاده از تجربه دیگران گاهی همراه با «ای کاش» های غیرقابل جبران میشود…
پس با ما همراه باشید برای یادگیری قوانین دنیای مدرن. راهکارهای لایفیتسی در انتظار شماست