چرا راضی نیستیم؟

چرا الاغ سواری دیگر راضیمان نمیکند؟
ایا قدیمی ترها از ما شادتر می زیسته اند؟
ایا جهان رو به بدتر شدن است؟
ایا ثروت و پول بدبختی می اورد و فقیرها شادتر هستند؟
چرا با وجود امکانات رفاهی بیشتر و رشد تکنولوژی رضایتمان از زندگی کمتر از قدیمی تر هاست؟
چرا آمار طلاق و خودکشی بیشتر شده است؟
چرا افسردگی و اضطراب در دنیای امروز بیشتر است؟
چرا حتی متخصصان و تحصیل کرده ها و ثروتمندان هم طلاق میگیرند و یا فرزندان ناموفقی دارند؟
راهکار چیست؟ آیا بازگشت به الگوهای قدیمی و الاغ سواری راهکار است؟ ایا پول کمتر راهکار است؟


در پایان این مقاله از جوابی که برای این سوالات متوجه میشوید شگفت زده میشوید. و راهکار عملی برای حل این معضلات را در lifites خواهید یافت. فراموش که نکرده اید، رسالت لایفیتس راهکار دادن است! پس در این مقاله و مقالات بعدی با ما همراه باشید تا راهکار عملی حل این معضلات را به شما نشان دهیم!

یک مفهمومی در روانشناسی وجود دارد به نام هرم مازلو.
هرم مازلو بیانگر نیازهای انسان است. نیازها در پله های مختلف هستند و ما انسان ها با برطرف شدن هر نیاز به پله بالاتری از نیازها میرویم و انتظارمان از زندگی دیگر قابل به برگشت به مرحله قبلی نیست.
در گذشته و در سیر تاریخ نیازهای بشر محدود به تامین آب و غذا و خواب و رابطه جنسی بود و کل انرژی و دغدغه افراد تامین این سطح از نیازها بود. کم کم بشر روش های جدیدی برای برطرف کردن این نیازها پیدا کرد. برطرف شدن نیازهای اولیه فرصتی فراهم کرد که نیازهای پله بالاتر که فرصت ظهور پیدا نکرده بودند و شاید به نوعی سرکوب شده بودند خود را نشان دهد. انسان دیگر دغدغه اش فقط تامین این نیازها نبود و به سطح بالاتری از نیاز ها مثل نیاز به احترام و عشق دست پیدا کرد و تلاش های افراد در راستای تامین این نیاز نیز قرار گرفت.
انتظارات قدیمی ترها از زندگی برطرف شدن نیازهای کف هرم مازلو بود. همه فعالیت های آن نسل از جمله ازدواج و شغل و روابط انسانی به نحوی بود که نیازهای اولیه را پوشش دهد. قوانین دنیای قدیم این بود که مردان که نیروی جسمی بیشتری دارند کار جسمی کنند و کشاورزی و دامپروری تا مواد اولیه زندگی تامین شود و خانم ها در خانه این مواد اولیه را به غذا تبدیل کنند. مرد قوی میبود، زن خانه داری بلد میبود برای ازدواج کافی بود. حتما شنیده اید که حتی دختر و پسر در بسیاری از موارد قبل از ازدواج یکدیگر را نمیدیدند و بزرگترها با همان معیار زور بازو و خانه داری افراد را برای ازدواج با هم انتخاب میکردند! «تقریبا» همه ی قوانین حول و حوش رفع این نیازهای اولیه تنظیم شده بود و در واقع سایر نیازهای افراد مثل نیاز به عشق و عزت نفس و خودشکوفایی به نوعی سرکوب میشد. قدیمی تر ها سطح انتظارات پایین تری نسبت به بشر حال حاضر داشتند. با جمله «قسمت این چنین بوده است» خودشان را تسلی میدادند و شرایط موجود را میپذیرفتند. انتظارات خود را از جهان هستی در حد تامین نیازهای اولیه میدیدند و رفع شدن آنها در آن سطح رضایت نسبی برایشان به همراه می آورد.
اما امروزه ما در جهانی هستیم که انسان ها به دنبال قله ی هرم مازلو هستند و نیازهای نسل بشر از حد خوراک و پوشاک و امنیت عبور کرده است و نیازهای دیگر مثل عشق و احترام و خودشکوفایی نیز مطرح گردیده است. راهکار این است که «بپذیریم» نیازهای بشر «تغییر» کرده است. امروزه چه کسی، کسانی را که زندگی ای در حد تامین غذا و آب دارند خوشبخت میداند؟ کارتون خواب ها کسانی هستند که تمام تلاششان در جهت تامین غذا و آب است. ایا واقعا خوشبخت هستند؟ آیا سایر نیازهایشان سرکوب نشده است؟ آنها رضایت بیشتری از از زندگی دارند؟ بخشی از راهکار افزایش رضایت این است که انتظارات خود را تعدیل کنیم اما راهکار بازگشت به عقب و الاغ سواری نیست.

ما دیگر راه بازگشتی به قدیم نداریم! دیگر الاغ سواری راضیمان نمیکند. تا وقتی بشر عسل را ندیده است و نچشیده است و درکی از عسل ندارد هیچ کس دلش عسل نمیخاهد. اما مادامی که برای اولین بار کسی پیدا شود و عسل بخورد، عسل دیگر در زندگی انسان موضوعیت پیدا میکند. از آن به بعد همه جا ممکن است از عسل صحبت کنند و حتی اگر ما عسل را نچشیده باشیم مشتاقانه به دنبال عسل باشیم. دنیای امروز نیز این چنین است. چون قله ی هرم مازلو را دیده ایم و برایمان موضوعیت پیدا کرده است دیگر راضی به برطرف شدن نیازهایمان در حد آب و غذا نیستیم. در دنیای امروز در ازدواج به دنبال عشق میگردیم. در شغلمان به دنبال احترام میگردیم. در زندگی به دنبال رفاه بیشتر هستیم. دلمان عسل میخاهد چون عسل را چشیده ایم و دیده ایم!!
تا اینجای کار قضیه خوب است و چیز بدی نیست. و در واقع جهان رو به بهتر شدن است!! برطرف شدن نیازهای بشر که سالیان سال وجود داشته اما در وجود انسان ها سرکوب میشده است فرصت ظهور پیدا کرده است. بشر بسیاری از مشکلات که مقابلش بوده است را حل کرده است. به اخبار توجه نکنید. الان مرگ یک نفر در فلان ایالت دغدغه است! تا همین چند دهه پیش میلیون ها آدم در کوره های آدم سوزی سوخته اند، میلیون ها نفر از بیماری های عفونی و قحطی جان سپرده اند، میلیون ها نفر در جنگ ها سلاخی شده اند! جهان رو به بهتر شدن است اما بله همچنان هم معضلاتی داریم. مراقب باشید فریب اخبار را نخورید! کتاب «واقعیت» با ارائه آمارهای مستند این را به شما نشان میدهد که جهان رو به بهتر شدن است.
اما مشکل کار و این عدم رضایت چیست؟ مشکل این است که جهان و نیازهایمان «تغییر» کرده است اما همچنان با قوانین الاغ سواری میخاهیم در دنیای مدرن زندگی کنیم و به دنبال رفع نیازهایمان هستیم!!! نکته مشترک تمام سوالات اول بحث در مثال الاغ سواری خلاصه میشود! ما آدم هایی هستیم که صرف نظر از تخصصی که داریم با قوانین الاغ سواری میخاهیم سوار خودرو شویم. قدیم ها الاغ سواری کار پیچیده ای نبود و آموزش خاصی نیاز نداشت! اما خودرو سواری چی؟ اگر با قوانین الاغ سواری سوار خودرو شویم یا حرکت نمیکند یا حرکت غیرقابل کنترل دارد و حتی ممکن است به قیمت جانمان تمام شود!!!
در واقع ما داریم با الگوهای قدیمی در دنیای نوین زندگی میکنیم و الگوهای قدیمی پاسخگوی نیازهای جدید بشر نیست.
اما نکته بسیار مهم تر این است که قوانین جهان مدرن نیاز به آموزش دارد. حتی اینکه نیازهایمان واقعا چیست؟ تا چه اندازه مجاز هستیم احساس نیاز بکنیم؟

با تجربه هم میتوان به جواب برخی سوال ها رسید، ولی تجربه به چه قیمت؟ به قیمت سال هایی از زندگی که از دست میرود؟ به قیمت سرکوب بسیاری از نیازها؟ به قیمت آسیب هایی که قابل جبران نیست یا به سختی جبران میشود؟ رابطه سواد میخواهد، فرزند پروری سواد میخواهد، نحوه راه انداختن کسب و کار سواد میخواهد، نحوه تبلیغات سواد میخواهد، … جهان فوق فوق تخصصی شده است!! و هر روز به سرعت رشدش اضافه میشود. با تغییرات باید «تغییر» کرد و چیزی «جایگزین» الاغ سواری کرد! تغییر جایگزین کردن است! اگر همچنان اصرار کنید که در دنیای امروز و با وجود خودرو میخاهید سوار الاغ شوید نیازهایتان رفع نمیشود. اما اینکه با قوانین الاغ سواری سوار خودرو شویم و قوانین راندن خودرو را نادیده بگیریم هم خودرو ما یا حرکت نمیکند یا بدون کنترل حرکت میکند و ممکن است به قیمت جانمان تمام شود. نه در مدرسه و نه در دانشگاه قوانین دنیای مدرن را به ما آموزش نداده اند، این است که ما متخصصان یا حتی ثروتمندانی داریم که در حوزه روابط مشکل دارند! بله پول و ثروت همه چیز نیست ولی پول حلال بسیاری از مسائل است. اگر پول خوب نیست به قولی پول هایتان را به من بدهید تا شما خوشبخت شوید و من بدبخت!
اما خلاصه این بحث این است که تا اینجا متوجه شدیم که جهان «تغییر» کرده است و «فوق فوق تخصصی» شده است و دلیل کاهش «رضایت» از زندگی و پاسخ مشترک پرسش های بالا این است که «بپذیریم» جهان تغییر کرده است. با تغییرات باید تغییر کرد. با قوانین و الگوهای قدیمی نمی‌توان در دنیای مدرن زندگی کرد. باید الگوها و قوانینی «جایگزین» الگوها و قوانین قدیمی کرد.

افزایش «دانش» به ما کمک میکند تا قوانین دنیای جدید را متوجه شویم. تا کنون هزاران بار شنیده اید که «کتاب خواندن خوب است و کتاب بخوانید»! اکنون شاید متوجه اهمیت مطالعه شده باشید. اما اینکه کتاب بخوانید نیز یک توصیه است! چه کتابی بخوانیم؟ از کجا تهیه کنیم؟
رسالت لایفیتس را به خاطر دارید؟ ما رسالت خود را در لایفتیس تا جایی پیش میبرم که راهکار عملی برای حل موضوعات به شما ارائه کنیم!
در مقالات آینده در مورد قوانینی که جهان مدرن دارد و اموزش هایی که نیاز هست در دنیای مدرن داشته باشیم با شما صحبت میکنیم. ما تا راهکار های دقیق با شما هستیم، نگران نباشید ‌

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *