مغز یکپارچه!

اینکه ما در سنین کودکی از زندگی چه چیزی فهمیده ایم فقط وابسته به اتفاقاتی که برای ما افتاده است نیست. بلکه به چگونگی واکنش والدین و سایر مراقبان نیز بستگی دارد.

در وضعیت های بسیاری در دوران کودکی با حوادثی رو به رو شده ایم که هیجانات ما برانگیخته شده است اما بدون درک کامل آن شرایط از آن حالت دور شده ایم. مثلا مراقبان فورا حواس ما را از آن اتفاق پرت کرده اند تا مثلا گریه نکنیم. از چیزی ترسیده ایم، خواهان چیزی بوده ایم و مراقبان فقط تلاش کرده اند تا ذهن ما از آن شرایط دور شود: «بیا بریم بستنی بخریم» «عه انجا را نگاه کن»، …

اینگونه مغز مان را جوری رشد نداده اند که درک واضحی از مفهوم پیدا کند. این الگو در مغزمان ثبت شده است. در بزرگسالی نیز در پی بروز هیجانات همان الگوها خود را نشان میدهد: ناراحت هستید و با سیگار، غذا، رابطه، مواد مخدر، عقاید افراطی، … ذهن خود را از آن شرایط دور میکنید!

داستان از این قرار است که مغز مثل بدن که تقسیم کار در آن صورت گرفته است، دارای بخش های مختلف است. در بدن قلب مسیولیت پمپ خون را به عهده گرفته، کلیه ها تصفیه خون، کبد سم زدایی، … . هر قسمت از بدن یک مسیولیت انجام میدهد اما هماهنگ با سایر قسمت ها برای یک هدف واحد و آن زنده بودن و سلامت بودن!

در مغز نیز همچنین شرایطی وجود دارد. قسمت های مختلف! یک قسمت مسیول تصمیمات منطقی است. یک قسمت مربوط به احساسات، حافظه، خودآگاه، ناخوداگاه، بینایی، شنوایی، … . اما تفاوتی که با بدن وجود دارد این است که هماهنگ کار کردن یا کار نکردن مغز بسیار وابسته به نوع پرورش یافتن آن است! تصور کنید مغزتان به صورت یکپارچه کار کند و قسمت های مختلف آن به درستی بتوانند فعال شوند. در آن صورت در اوج احساسات اندکی فعال بودن منطق نجاتتان میدهد. در حالت منطقی کمی چاشنی احساسات مانع از تصمیمات خشک و اسیب زا میگردد. الگوهای آسیب رسان ناخوداگاهتان تحت نظارت ذهن خوداگاهتان قرار میگیرند و کمتر اسیر آنها میشوید! در واقع راندمان و کارایی مغزتان افزایش پیدا میکند و در نهایت تفکر همه جانبه تر و سالم تری دارید و فکرهای بهتری در هر شرایط به ذهنتان میرسد و در نهایت تصمیمات بهتری در هر مورد میگیرید.

برای اینکه بالاترین کیفیت خروجی افکار و تصمیمات را داشته باشید ابتدا باید با نحوه عملکرد مغز و فکر کردن آشنا شوید. مهارت هایی برای تقویت هر قسمت به صورت جداگانه یاد بگیرید. مثلا یاد بگیرید چطور حافظه قوی تری داشته باشید، چطور منطق قوی تر داشته باشید و خطاهای فکری کمتری داشته باشید. مغز احساسی خود را بشناسید. با مغز ناخوداگاهتان که انبار مغزتان و محل ثبت الگوهای رفتاریتان است آشنا شوید. در گام بعدی راهکارهایی یاد بگیرید که چطور همزمان بتوانید از قسمت های مغز خود استفاده کنید و مغزتان یکپارچه کار کند و تصمیماتتان فقط براساس ناخوداگاهتان، یا احساساتتان، یا منطقتان نباشد!

پس در قسمت های بعد با ما همراه هستید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *