مرد سنتی

اول مشخص کنیم منظورمان از مرد سنتی چیست. مردی است که معمولاً از نمایش احساسات و وابستگی به دیگران خودداری میکند. بر قدرت، استقلال و توانمندی‌های فردی تأکید دارد. نقش خود را در نان‌آوری خانواده و حفاظت از آنها خلاصه میکند. و نقش زن را در مدیریت خانه و مراقبت از فرزندان میداند. در اینجا منظور ما از مرد سنتی مردی است که یک یا تمام این ویژگی‌ها را داشته باشد.

اما نکته ای که وجود دارد این است که این نوع دیدگاه و باور در مورد نقش ها تنها یک دیدگاه قدیمی بوده که با توجه به ساختار جامعه و به نیت رفع نیازهای فیزیولوژیک در ازدواج بوده است! در واقع در روزگار قدیم هدف از ازدواج تنها رفع نیازهای اولیه بوده و برخی نیارها سرکوب میشده و در واقع آن سبک از زندگی با ساختار رشدیافته مغز انسانی همخوانی ندارد. این به چه معناست؟ به این معناست که از نظر ساختارهای اصلی مغز، زن و‌ مرد کاملا به یکدیگر شباهت دارند. مغز هر انسانی دارای بخش عواطف و به طبع آن مطرح شدن نیازهای عاطفی است. تفاوت جزیی ای به دلیل تفاوت ژنتیکی و هورمون ها در اندازه ی بخش مربوط به عواطف وجود دارد ولی این دیدگاه در مورد مرد سنتی و دیدگاهی که به اصطلاح میگوید «مرد که گریه نمیکند» ناشی از سرکوب بخش عواطف است و با نیازهای انسانی و ساختار مغزی مردان به هیچ عنوان سنخیتی ندارد. بی احساسی ظاهری مرد سنتی در واقع سبک دلبستگی اجتنابی است که ناشی از سرکوب نیازهای عاطفی مرد است که در روند تربیت او توسط خانواده و القاهای محیط ایجاد شده است.

مرد سنتی در ازدواج ممکن است ویژگی‌های دلبستگی اجتنابی را نشان دهد، به این معنی که ممکن است از نزدیکی عاطفی و وابستگی به شریک زندگی خود اجتناب کند. این نوع سبک دلبستگی معمولاً شامل ایجاد فاصله عاطفی، تمایل به استقلال زیاد، و داشتن نگرانی از دست دادن آزادی فردی است. مسئله ای که جز آسیب چیزی به همراه ندارد. مرد برای جبران این خلا ممکن است راه دیگری مانند تاکید زیاد بر قدرت، استقلال و توانمندی‌های فردی را در پیش بگیرد و مصادیق آن زیاده روی در رابطه جنسی، خشونت، قدرت طلبی، زورگویی، خشم، … باشد. در نهایت آسیب این مسئله قبل از هر کسی متوجه خود فرد است. چنین مردی در درک و شناخت احساسات مشکل دارد. ناتوانی در درک و ابراز احساسات به معنای عدم بلوغ عاطفی است که لازمه ازدواج است.

به این معنا که ممکن است به دلیل سبک دلبستگی اجتنابی و خطای شناختی ای که ابراز احساسات را نشانه ضعف و ناتوانی میدانند، به نیازهای عاطفی خود و همسرشان توجه کافی نکنند. این می‌تواند باعث کمبود ارتباط عاطفی، و نزدیکی در رابطه زناشویی شود. از طرفی به دلیل عدم توانایی درک احساسات مهارت همدلی پایینی دارند که همراه با خطای شناختی انتظارات غیر واقعی از نقش زن و مرد نمیتوانند نیازهای واقعی همسر خود را متوجه شوند و گاهی منجر به تقسیم ناعادلانه مسئولیت‌ها میشود. ازدواج موفق نیازمند مهارت‌های ارتباطی قوی است، از جمله توانایی گوش دادن، حل مشکلات و همکاری. مردان سنتی که به این مهارت‌ها کمتر توجه کرده‌اند، ممکن است در برقراری ارتباط مؤثر با همسر خود دچار مشکل شوند.

خوشبختانه با تغییرات سریع اجتماعی و فرهنگی، برخی ویژگی‌های مرد سنتی و انتظارات از نقش‌های جنسیتی به چالش کشیده شده‌اند. در جوامع مدرن، بسیاری از این ویژگی‌ها و نقش‌ها در حال تحول هستند. برخی از نکات کلیدی در این زمینه عبارتند از:

نقش‌های جنسیتی انعطاف‌پذیرتر: در جوامع مدرن، نقش‌های جنسیتی به طور کلی انعطاف‌پذیرتر شده‌اند. مردان و زنان هر دو ممکن است در نقش‌های سنتی و غیرسنتی فعالیت کنند، مثلاً مردان می‌توانند در امور خانه و پرورش فرزندان نقش فعال‌تری داشته باشند و زنان می‌توانند در حرفه‌های مختلف موفقیت کسب کنند.

تاکید بر برابری جنسیتی: ارزش‌های برابری جنسیتی به طور گسترده‌تری پذیرفته شده‌اند. این به معنای تلاش برای ایجاد فرصت‌های برابر برای مردان و زنان در زمینه‌های مختلف از جمله تحصیلات، شغل و مشارکت اجتماعی است.

تغییر در نگرش‌ها نسبت به عواطف و روابط: در جوامع مدرن، ابراز احساسات و نزدیکی عاطفی بیشتر پذیرفته شده است. مردان تشویق می‌شوند تا به بیان احساسات خود بپردازند و روابط عاطفی نزدیک‌تری با شریک زندگی خود داشته باشند.

برای غلبه بر این ضعف‌ها، آموزش و مشاوره در زمینه روابط زناشویی، شناخت بهتر نیازهای عاطفی و روانی همسران، و یادگیری مهارت‌های ارتباطی می‌تواند بسیار مفید باشد. همچنین، پذیرش و انعطاف‌پذیری در نقش‌های جنسیتی و تلاش برای برقراری تعادل در مسئولیت‌ها و وظایف می‌تواند به بهبود روابط زناشویی کمک کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *