تجربه ای مافوق تجربه ها!
سال های سال است بشر همه چیز را نگاه کرده است! نگاه کرده است و قضاوت هایی در ذهنش در مورد همه پدیده های جهان هستی شکل گرفته است. شما نیز حتما در زندگی روزمره خود در مورد جهان، آدم ها، سیاست، اقتصاد، … قضاوت هایی کرده اید. مثلا پولدارها فلان هستند، بچه های پزشک ها فلان جور هستند، فلان کار را کنی بچه لوس میشود، مردم فلان شهر فلان جور هستند … . این ها الگو هست! چند مورد دیده اید و آن را به افراد مشابهش نسبت میدهید. اما از آن طرف هم گاهی میگویید البته همه شبیه هم نیستند!
برخی افراد سعی کرده اند با روش هایی برای مشاهداتی که تکرار میشوند قضاوت دقیق تری داشته باشند. تلاش کرده اند تعمیم هایی که میدهند در اکثر موارد درست از آب در بیاید.
حتی برای اینکه چقدر ممکن است درست از آب در بیاید هم فکر کرده اند. اسم این روش ها را «ابزار علمی» و اسم «اطلاعاتی که با آن ابزار به دست می آورند» را «علم» گذاشته اند. حتی در مورد همین ابزار و روش ها هم فکر کرده اند و آن را «فلسفه علم» نامیده اند. بر اساس اینکه به چه چیز از چه زاویه ای نگاه کرده اند، اطلاعات را دسته بندی کرده اند و نامی بر آن نهاده اند. رفتار یک انسان در ارتباط با خودش و بقیه را «روانشناسی» نام گذاری کرده اند. رفتار جمعیتی از انسان ها در برابر اتفاقات را «جامعه شناسی» نام گذاری کرده اند. به یک انسان نگاه کرده اند و کارکرد بدن آن را «پزشکی» نامیده اند. به طبیعت نگاه کرده اند و صحبت در مورد مقادیر را «ریاضی» نامیده اند. قوانین حرکت ها در جهان و اتفاقات مرتبط با آن را «فیزیک» نام گذاشته اند. اینکه جهان از چه موادی تشکیل شده را «شیمی» نامیده اند.
علم در واقع تجربه ای است که آزمایش شده و قضاوت هایش تا حدود بسیار زیادی (در ۹۵ درصد موارد) درست از آب در می آید. خطاهایی دارد ولی در حال حاضر قابل اعتمادترین ابزار مادی و محسوسی است که در دسترس داریم.
تا چند سال اخیر دیدگاه در خصوص علم بیشتر حول و حوش مسائلی بود که چگونگی آنها را درک میکردیم. ولی اخیرا تاکید بر مسائلی نیز قرار گرفته است که فعلا توضیحی برای چگونگی آنها نداریم، ولی تاثیر آنها را میتوانیم مشاهده و بررسی کنیم. ما اسم این نگاه را «دیدگاه مورفولوژیک» یا «ریخت شناسی» یا «قضاوت براساس شواهد ظاهری!!!» میگذارم. طب سنتی مثلا چیزی از این دست است! سازمان بهداشت جهانی تیم هایی به سراسر نقاط جهان ارسال کرده است که طب های بومی آن مناطق را بررسی کنند. هر منطقه ای با توجه به طبیعت و فرهنگ آن منطقه طب قدیم خود را دارد. طب سوزنی، ماساژ درمانی، طب های گیاهی، … . ولی در این موارد باید بسیار محتاط بود که اسباب شیادی قرار نگیرند. چون چیزهایی هستند که علتش را نمیدانیم و پذیرفته ایم و شاید از نقطه نظر منطق علمی برایمان فعلا توضیح پذیر نباشد. چه بدانیم جاذبه وجود دارد چه ندانیم، چه مکانیسم آن را بدانیم چه ندانیم، جاذبه وجود دارد و تاثیرات خود را اعمال میکند! ما همچنان با تاثیرات ولی به صورت آزمایش شده و هدفمند میتوانیم بدون دانستن مکانیسم، نتایج را تعمیم دهیم. مثلا تاثیر فلان گیاه بر فلان بیماری را (بدون دانستن مکانیسم) در صورتی که مثلا از هر ۱۰ بیمار ۹ نفر را معالجه کند به عنوان روش درمانی میپذیریم. پس تاثیرات مادی هر ادعایی همچنان قابل مطالعه است! اینگونه راه شیادی ها بسته میگردد! اما همچنان شواهدی وجود دارد که فعلا با همین الفبایی که از علم داریم قابل بررسی نیستند! شاید روزی قابل بررسی شدند…! کسی چه میداند…! شاید روزی توانستیم به الفبای جهان هستی دست یابیم…!