آزمون عشق: خطرات ذهنخوانی و انتظارات نادرست در روابط عاطفی
آزمون عشق با استفاده از «ذهنخوانی» و «بایدها» به این معناست که فرد، بدون ارتباط یا گفتگوی مستقیم با شریک خود، بر اساس تصورات و انتظارات شخصیاش درباره احساسات و رفتارهای طرف مقابل تصمیمگیری میکند. این رویکرد معمولاً نادرست و آسیبزا است، زیرا مبتنی بر فرضیات شخصی و حدسهایی است که ممکن است با واقعیتهای موجود در رابطه همخوانی نداشته باشد.
وقتی فردی سعی میکند افکار یا احساسات شریک خود را بدون صحبت یا پرسش مستقیم حدس بزند، احتمالاً با فرضهای نادرستی مواجه میشود که منجر به سوءتفاهم، ناامیدی، یا حتی آسیب به رابطه میگردد. این فرآیند را “ذهنخوانی” مینامند. افراد در چنین شرایطی ممکن است فکر کنند که شریکشان باید به شکلی خاص رفتار کند، چون این رفتارها با انتظارات شخصی یا الگوهای ذهنی آنها همخوانی دارد. این انتظارات غیرواقعی میتوانند به آزمون و خطاهایی برای سنجش میزان عشق طرف مقابل منجر شوند که اغلب نتیجهای جز ناامیدی به همراه ندارد.
تفاوت در زبانهای عشق و الگوهای ذهنی
یکی از دلایل اصلی شکلگیری این انتظارات نادرست، تفاوت در زبانهای عشق و الگوهای ذهنی است. هر فرد زبان عشق خاص خود را دارد که نشان میدهد چگونه محبت و عشق را درک و ابراز میکند. نظریه زبانهای عشق شامل پنج دسته اصلی است: کلمات تأییدآمیز، وقت گذاشتن، هدیه دادن، خدمت کردن، و تماس فیزیکی. افراد ممکن است براساس زبان عشق خود از طرف مقابل انتظاراتی داشته باشند، در حالی که شریکشان ممکن است زبان عشق متفاوتی داشته باشد. این تفاوتها باعث میشود که اگر این انتظارات برآورده نشود، فرد به اشتباه فکر کند که عشق کافی در رابطه وجود ندارد.
برای مثال، فردی که عشق را از طریق کلمات محبتآمیز دریافت میکند، ممکن است از شریک خود توقع داشته باشد که دائماً او را تحسین و حمایت کلامی کند. اگر طرف مقابل زبان عشقش خدمت کردن باشد و عشق خود را از طریق انجام کارها نشان دهد، این اختلاف در شیوه ابراز عشق منجر به سوءتفاهم و احساس نادیده گرفتن میشود.
تاثیر طرحوارهها و سبک دلبستگی ناسالم
علاوه بر تفاوت در زبانهای عشق، بسیاری از این آزمونها و انتظارات نادرست ناشی از طرحوارههای ناسالم هستند. طرحوارهها الگوهای عمیق روانی هستند که از دوران کودکی در ذهن افراد شکل میگیرند و بر نحوه درک و واکنش آنها در روابط عاطفی تأثیر میگذارند. افرادی که طرحوارههای ناسالم دارند، ممکن است در روابط خود به دنبال اثبات دائمی عشق و تعهد شریک خود باشند و از آزمونهای ذهنی برای سنجش این موارد استفاده کنند.
طرحوارهها به دستههای مختلفی تقسیم میشوند، اما برخی از طرحوارههایی که میتوانند باعث شکلگیری انتظارات نادرست در روابط عاطفی شوند، شامل موارد زیر هستند:
- طرحواره رهاشدگی: افراد با این طرحواره به شدت نگران این هستند که در رابطه ترک شوند یا مورد بیتوجهی قرار گیرند. این افراد معمولاً به آزمونهای ذهنی یا رفتارهایی مثل نیاز به دریافت توجه مداوم روی میآورند تا عشق و تعهد شریکشان را بسنجند. برای مثال، فرد ممکن است به طور مداوم از شریک خود بپرسد “آیا واقعاً دوستم داری؟” یا انتظار داشته باشد که شریکش هر لحظه آماده پاسخگویی به نیازهای او باشد.
- طرحواره بیاعتمادی/بدرفتاری: افرادی با این طرحواره تصور میکنند که دیگران به آنها آسیب خواهند رساند یا قابل اعتماد نیستند. این افراد ممکن است به طور دائم به شریک خود شک کنند و به دنبال نشانههایی از خیانت یا بیتوجهی باشند. برای مثال، ممکن است به شریک خود تهمت بزنند که به اندازه کافی وفادار نیست، یا اگر شریکشان دیر پاسخ دهد، بلافاصله به ذهنخوانی بپردازند و فکر کنند که او در حال انجام کاری نادرست است.
- طرحواره نقص و شرم: افرادی که احساس میکنند درونی ناتمام یا ناپذیرفتنی هستند، ممکن است دائماً به دنبال تأیید و اطمینان از عشق طرف مقابل باشند. این افراد از آزمونهای ذهنی برای این استفاده میکنند که آیا شریکشان آنها را با وجود نقصهایشان میپذیرد یا نه. برای مثال، فرد ممکن است از شریک خود انتظار داشته باشد که او را دائماً تحسین کند و به او یادآوری کند که چقدر دوستداشتنی است.
- طرحواره وابستگی/بیکفایتی: افراد با این طرحواره به شدت احساس ناتوانی در انجام امور خود دارند و به شریک خود به عنوان کسی که باید از آنها مراقبت کند، وابسته هستند. این افراد ممکن است به آزمونهای ذهنی برای بررسی این که آیا شریکشان به اندازه کافی به نیازهای آنها توجه میکند یا نه، متوسل شوند. برای مثال، فرد ممکن است به طور غیرمستقیم انتظار داشته باشد که شریکش همه کارها را انجام دهد و اگر این اتفاق نیفتد، احساس میکند که او به اندازه کافی حمایت نمیکند.
این طرحوارهها معمولاً در نتیجه تجربههای دوران کودکی شکل میگیرند و اگر بدون رسیدگی باقی بمانند، میتوانند روابط عاطفی فرد را مختل کنند.
سبکهای دلبستگی ناسالم
علاوه بر طرحوارهها، سبکهای دلبستگی نیز نقش مهمی در شکلگیری آزمونهای ذهنی و انتظارات نادرست دارند. افرادی که دارای سبک دلبستگی ناسالم هستند، معمولاً در برقراری ارتباط سالم و متعادل با شریک خود دچار مشکل میشوند. دو سبک دلبستگی ناسالم که به این رفتارها منجر میشود، شامل دلبستگی اضطرابی و دلبستگی اجتنابی است.
- دلبستگی اضطرابی: فردی که سبک دلبستگی اضطرابی دارد، به شدت به دنبال دریافت تأیید مداوم است و هرگونه نشانهای از عدم توجه را به عنوان نبود عشق یا علاقه تلقی میکند. این افراد ممکن است به جای برقراری ارتباط مستقیم، با استفاده از آزمونهای ذهنی سعی کنند عشق و توجه طرف مقابل را محک بزنند. برای مثال، ممکن است توقع داشته باشند که شریکشان بدون اینکه چیزی بگویند، نیازها و خواستههای آنها را بفهمد و برآورده کند.
- دلبستگی اجتنابی: در مقابل، فردی با دلبستگی اجتنابی تمایل به حفظ فاصله عاطفی دارد. این افراد ممکن است از ارتباط عمیق با دیگران پرهیز کنند، چون احساس میکنند که نزدیکی بیش از حد ممکن است آنها را آسیبپذیر کند. در چنین حالتی، فرد ممکن است بهطور غیرمستقیم انتظاراتی از شریک خود داشته باشد و به جای برقراری ارتباط باز و صریح، با رفتارهایی سرد و دور از محبت، عشق طرف مقابل را محک بزند. به عنوان مثال، فردی با دلبستگی اجتنابی ممکن است به شکلی رفتار کند که عمداً فاصله عاطفی ایجاد کند و ببیند که آیا شریکش برای نزدیک شدن به او تلاش میکند یا نه.
نمونههایی از تفکرات اشتباه:
- «باید» بداند چه احساسی دارم بدون اینکه بگویم: این انتظار نادرست است که طرف مقابل بدون توضیح و صرفاً از روی حدس و گمان بداند که فرد چه نیازها یا احساساتی دارد. ارتباط سالم نیازمند بیان روشن خواستهها و احساسات است.
- اگر او مرا دوست داشت، «باید» X کار را انجام میداد: این نوع “بایدها” از انتظارات شخصی ناشی میشود که ممکن است طرف مقابل اصلاً به آنها آگاه نباشد یا به دلایلی نتواند آن را انجام دهد.
مشکلات این شیوه عبارتند از:
- سوءتفاهمها: وقتی فرد بر اساس ذهنخوانی تصمیمگیری میکند، احتمال سوءتفاهمها بیشتر است، زیرا طرف مقابل ممکن است اصلاً از انتظارات شما آگاه نباشد.
- احساس نادیده گرفتن: وقتی انتظارات فرد بهطور غیرواقعی بالا باشد و بهطور مداوم برآورده نشود، ممکن است احساس کند که از طرف مقابل نادیده گرفته میشود، در حالی که مشکل در ارتباطات نادرست است، نه در احساسات طرف مقابل.
راهحل:
کلید اصلی مقابله با این مشکلات، برقراری ارتباط باز و صریح است. به جای اتکا به ذهنخوانی
یا آزمونهای ذهنی برای سنجش عشق، باید احساسات و انتظارات خود را به صورت مستقیم بیان کنید و از طرف مقابل نیز بخواهید که نیازها و افکار خود را با شما به اشتراک بگذارد. همچنین، شناخت و درک طرحوارههای فکری و سبکهای دلبستگی خود و دیگری به شما کمک میکند تا از این آزمونها و سوءتفاهمها دوری کنید و رابطهای سالمتر و با درک متقابل ایجاد کنید.
در صورتی که احساس میکنید این طرحوارهها یا سبک دلبستگی ناسالم باعث ایجاد مشکلات در روابط شما شدهاند، مراجعه به روانشناس میتواند راهحلی مؤثر باشد. یک روانشناس میتواند به شما کمک کند تا ریشههای این مشکلات را بشناسید و راهکارهای بهتری برای ایجاد روابط سالم و پایدار پیدا کنید.